کد مطلب:27941 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:134

امامت او از سوی خداست












539. پیامبر خداصلی الله علیه وآله:ای علی! تو برادر منی و من برادر تواَم. من برگزیده برای نبوّتم و تو گزینش شده برای امامت. من صاحب تنزیلم[1] و تو صاحب تأویلی[2] من و تو، دو پدر این امّتیم. ای علی! تو وصی، جانشین، وزیر و وارث منی.[3].

540. پیامبر خداصلی الله علیه وآله:ای علی! هر كه تو را بكُشد، مرا كشته و هر كه تو را دشمن بدارد، مرا دشمن داشته و هر كه تو را دشنام دهد، مرا دشنام داده است؛ چون تو برای من، مانند خودم هستی. جان تو از جان من و سرشت تو از سرشت من است.

خداوند - تبارك و تعالی - من و تو را آفرید و من و تو را برگزید؛ مرا برای نبوّت و تو را برای امامت قرار داد. پس، هر كس امامت تو را انكار كند، نبوّت مرا انكار كرده است.[4].

541. پیامبر خداصلی الله علیه وآله:خداوند - تبارك و تعالی - به زمین نگریست و از میان آن مرا برگزید و «پیامبر» قرار داد. سپس دوباره نگریست و علی را از میان آن برگزید و «امام» قرار داد. سپس به من فرمان داد كه او را برادر، ولی، وصی، جانشین و وزیر خود گیرم. پس، علی از من است و من از علی.[5].

542. پیامبر خداصلی الله علیه وآله - درباره علی علیه السلام -:ای مردم! بدانید كه خدا برای شما ولی و امامی قرار داده كه اطاعتش بر مهاجر و انصار و پیروان نیك آنها و نیز بر بادیه نشین و شهرنشین و عجم و عرب و آزاد و بنده و كوچك و بزرگ و سفید و سیاه و هر انسان یكتاپرست، واجب است. حكم او امضا شده، گفته اش روا، امرش نافذ، مخالفش نفرین شده و پیروش رحمت شده است.[6].

543. پیامبر خداصلی الله علیه وآله:ای مردم! چه كسی از خدا خوش سخن تر و از او راستگوتر است؟ ای مردم! همانا پروردگارتانجل و جلاله به من فرمان داد كه علی را بر شما مِهتر و امام و نیز خلیفه و وصی قرار دهم و او را برادر و وزیر خود گیرم.[7].

544. پیامبر خداصلی الله علیه وآله:صبح دم روزی، جبرئیل علیه السلام شاد و خوشحال بر من فرود آمد. گفتم:«دوست من! چه شده است كه تو را شاد و خوشحال می بینم؟». گفت:ای محمّد! چه سان این گونه نباشم، در حالی كه چشمم، روشن از كرامتی است كه خدا بر برادر و وصیّ تو، امام امّتت، علی بن ابی طالب، ارزانی داشته است؟

گفتم:«خداوند با چه چیز، برادر و امام امّتم را گرامی داشته است؟». گفت:خداوند به عبادت دیشب او، بر فرشتگان و حاملان عرشش بالید و گفت:فرشتگانم! به حجّت [ من] بر بندگانم پس از فرستاده ام در زمین بنگرید كه گونه اش را از سر تواضع، در برابر عظمت من بر خاك ساییده است. شما را گواه می گیرم كه او امام خلقم و مولای مردمانم است.[8].

545. امام باقرعلیه السلام:ابراهیم خلیل اللَّه، پروردگارش را خواند و گفت:«رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَء َامِنًا وَ اجْنُبْنِی وَ بَنِیَّ أَن نَّعْبُدَ الْأَصْنَامَ؛[9] پروردگارا! این دیار را امن قرار ده و من و فرزندانم را از عبادت بت ها دور بدار». پس دعایش به پیامبرصلی الله علیه وآله رسید و خداوند، او را با نبوّت، گرامی داشت و دعایش به علی بن ابی طالب علیه السلام نیز رسید و خداوند، او را به امامت و وصایت، ویژه ساخت.

خدای متعال گفت:ای ابراهیم! «إِنِّی جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ؛ من تو را پیشوای مردم قرار دادم. [ ابراهیم] گفت:وَ مِن ذُرِّیَّتِی قَالَ؛ و از دودمانم؟ [ خداوند] گفت:لَا یَنَالُ عَهْدِی الظَّلِمِینَ؛[10] عهد من به ستمكاران نمی رسد».

ستمكار، كسی است كه برای خدا شریك قرار دهد و برای بت ها قربانی كند، و هیچ یك از قریش و عربِ پیش از بعثت نبود، مگر آن كه برای خدا شریك قرار داد و بتان را پرستید و برای آنها قربانی كرد، جز امیر مؤمنان، علی بن ابی طالب علیه السلام كه پیش از آن كه قلمِ تكلیف بر او جاری شود، اسلام آورد. پس جایز نیست كه امام، به خدا شرك آورده و برای بت ها قربانی كرده باشد؛ چون خدای متعال می گوید:«عهدم به ستمكاران نمی رسد».[11].

546. امام صادق علیه السلام - به محمّد بن حرب هلالی -:علی علیه السلام گفت:«من نسبت به احمد، مانند نوری از نورم». آیا نمی دانی كه محمّد و علی - كه درودهای خدا بر آنان باد -، دو نور در پیشگاه خداوندجل و جلاله بودند، دو هزار سال پیش از خلقت آدمیان؟

فرشتگان، چون دیدند كه از نور اصلی، پرتوی درخشنده منشعب شد، گفتند:ای خدا و سرور ما! این نور چیست؟ خداوندعزوجل به آنان وحی كرد:«این نور، از نور من است. اصلش نبوّت و فرعش امامت است. نبوّت برای محمّد، بنده و پیامبرم است و امامت برای علی، حجّت و ولیّ من. اگر آن دو نبودند، آفریدگانم را نمی آفریدم».

آیا نمی دانی كه پیامبر خدا دستان علی علیه السلام را در غدیر خُم بالا برد، تا آن جا كه مردم، سفیدی زیر بغل هر دو را دیدند و او را مولا و امام مسلمانان قرار داد؟![12].









    1. تنزیل، یعنی همان ظاهر قرآن كه برای عموم كسانی كه با زبان عربی آشنایند، قابل فهم است. (م)
    2. تأویل، یعنی معانی نهفته قرآن و مصداق ها و تطبیق های خارجی آنها. (م)
    3. الأمالی، صدوق:533/411، بشارة المصطفی:55، ینابیع المودّة:6/370/1.
    4. الأمالی، صدوق:149/155، عیون أخبار الرضا:53/297/1.
    5. كمال الدین:2/257، إرشاد القلوب:415، كفایة الأثر:10.
    6. الاحتجاج:32/143/1، الیقین:127/349، روضة الواعظین:104.
    7. الأمالی، صدوق:49/83، بشارة المصطفی:153.
    8. المناقب:322/319، مائة منقبة:77/131.
    9. ابراهیم، آیه 35.
    10. بقره، آیه 124.
    11. تفسیر فرات:298/222، و 297/221.
    12. معانی الأخبار:1/351، علل الشرائع:1/174.